مسعود استاد

نسعود استاد برادر ميترا استاد

مسعود استاد برادر ميترا استاد راجع به بخشش نجفي بيشتر مي گويد

به گزارش ايسنا در بخشي از متن يادداشت مسعود استاد كه آن را با عنوان ««قصه ما به سر رسيد، قصه‌تان بي غصه باد» آمده است:

«هفتم خرداد 97 تلفنم زنگ خورد و زندگي‌مان چرخي خورد، خبر كوتاه بود و خبرنگاران زياد.

تا به خود آمدم خواهرم بود و خون و جنازه و مردي مشهور به سياست، وزيري خوشنام، شهردار پرطمطراق سابق و معاون و مشاوري امين براي بالاترين مقام اجرايي كشور، حامي حقوق زنان ولي قاتل زن خودش.

سخت بود برايم مديريت بچه‌اي كه با جنازه خون آلود مادرش روبرو شده بود و جامه از تن دريده بود.

سخت بود برايم ضجه‌هاي مادري كه شايد تا ديروز داماد خود را دولتمردي شريف مي ديد و امروز قاتل عزيز خود.

سخت بود برايم اشك‌هاي پدري كه هميشه فرزندان خود را از ظلم به ديگران پرهيز مي داد و امروز سينه دخترش سوراخ به گلوله داماد خود مي ديد.

كمي شايد ترسيده بودم از آن همه قدرت مرد سياستمدار كه تا ديروز فكر مي كردم قدرتش پشت گرم خانواده مظلومم مي شود و امروز همه آن قدرت در مقابل من و خانواده مظلومم بود.

آري خواهرم با سلاحي كشته شده بود كه قرار بود مقابل سلاح ناجوانمردان باشد.

آري ترسيده بودم زماني كه پليس قاتل را با گرمي استقبال مي كرد و فارغ شده بود كه اين تصاوير براي خانواده يك شهروند عادي داغ بر داغ مي افزايد.

اما فرداي آن روز ساعت 9 صبح در دادسرا با اولياء دم نزد دادستان عادل جناب آقاي شهرياري حاضر شدم. مرد با شوكت ديروزمان را بيچاره مرد گرفتار در پنجه عدالت ديدم كه حتي قادر به تكلم صريح ديروز نبود.

پدرم زير گوشم گفت: حضرت عزرائيل توسط اين مرد جان دخترم را گرفت و من تسليم اراده خداوند هستم.

مادرم نيز چشم در چشم او شد و گفت: به خدا واگذارت كردم.

فرزند مقتول هم از دادستان محترم تقاضاي قصاص كرد.

از آن پس بود كه آماج حمله خبرنگاران هم خط سياست‌هاي آن مرد قرار گرفتم و سؤالات آن‌ها از ما به گونه‌اي بود كه ظن كشته شدن دكتر محمد علي نجفي توسط خانواده و خواهر ما صورت پذيرفته بود و به جاي مقتول بايد پاسخ مي‌داديم كه چرا كشته شده‌ايم.»

وي در بخش ديگري از اين يادداشت با انتقاد شديد از عملكرد عليزاده طباطبايي وكيل اول پرونده نجفي كه در ميانه راه كنار گذاشته شد، خطاب به او نوشته است كه «اميدوارم كارآموزان قضايي‌تان تاريخ وكالت‌تان را نخوانند» و ادامه داده است: «خوشبختانه موكل شما هوشمندتر از شما بود و در جلسه دوم دادگاه عزلتان كرد و كمترين دفاعيات شما را كان لم يكن نمود.»

مسعود استاد در بخش ديگر اين يادداشت اظهارات نجفي در دادگاه در مورد خواهرش را غيرواقعي دانسته و هشدار داده است: بدان و آگاه باش پرستوي شما كلاغي بود كه در قامت شخص مورد اطمينانت كه دست بر قضا در دادگاه هم حضور داشت اين مهم را انجام مي‌داد و در تماس‌هاي شما با ايشان، فايل‌هاي خاله زنانه را به همسرت مي‌رساند كه اگر خواستيد به صورت خصوصي اسم شخص را به شما خواهم گفت بلكه در ملاء عام آبرويي از كسي نريخته باشيم.»

وي در بند ديگري از اين يادداشت خطاب به حاميان زنان و افرادي كه آن ها را «مشاورين و نمايندگان بانوان كشورم» خوانده نوشته است: «خواهرم در نگاه شما زن نبود؟ كه عريان در داخل حمام توسط همسرش به قتل رسيد و يك كلام در موردش نگفتيد؟ آيا سياست‌تان فقط به شما اجازه مي‌دهد در مورد حق تحصيل و حق كار، نفقه و سهم كابينه، وامصيبتا سر دهيد؟ قتل بانوي ايراني برايتان ارزش نداشت كه قدماً يا قلماً يا كلاماً از او ياد كنيد؟ باشد مردمانمان در دوره‌هاي بعدي انتخاباتتان قضاوتتان كنند!»

برادر ميترا استاد در بندهاي پاياني يادداشت خود نوشته است: «و اما در مورد خودم كه روزي سردار گمنام و روزي سردار سپاه نام گرفتم مي گويم كه الان نه شغلي دارم و نه رسمي كه از كسي گرفته باشم. فقط فرزند روستازاده‌اي به نام كاكابرار از ديار كرمانشاهانم. از كودكي از پدر و مادرم مهرورزي آموختم و تا درجه دكتري تخصصي هوا و فضا در معتبرترين دانشگاه‌هاي كشور و بدون رانت تحصيل كردم. در بهمن سال 93 خانه هوا و فضاي ايران را در شهرداري تهران تأسيس نمودم و الان نيز فقط مدرس دانشگاه هستم.

و اما در آخر داستان‌مان به واسطه پادرمياني بزرگان كرمانشاه و كشور و همچنين وكلاي عزيزمان آقاي مسعود افرازه و محمود حاجلويي، پدرم، مادرم و مهيارمان آقاي محمدعلي نجفي را بخشيديم و از خون عزيزمان گذشتيم و خرسنديم كه هيچ معامله‌اي با خون آن بزرگوار نكرديم و اميدوارم آقاي محمدعلي نجفي در اين چند صباح باقي مانده، به دور از سياست به تزكيه نفس بپردازد. اجر همه خيرخواهان و هدايت همه بدخواهان به راه راست را از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.»